ساده زیستی در اسلام به قلم سید امیر قزوینی

یکی از موضوعاتی که در زندگی فردی و اجتماعی و مادی و معنوی انسان تأثیر بسزایی دارد، ساده زیستی و قناعت است که متأسفانه کمتر به آن توجه شده است، در حالی که از نظر فرهنگ دینی، یکی از ارزش های متعالی به حساب می آید.

ساده زیستی، پاسخ انسان های دانا به زندگی ناپایدار دنیاست که در پرتو آن، آرامش درون و برون حاصل می شود. بنابر این، ساده زیستی با نوع شناخت انسان و نگرش او به زندگی دنیا مرتبط است.

در عصر حاضر، دو نگاه افراطی و تفریطی به بهره مندی از مواهب الهی و مادیات دیده می شود. عده ای در مادیات دنیا غوطه ور شده و اسیر زرق و برق و تجملات آن گردیده اند و برخی مانند راهبان مسیحی و صوفیان مزوّر، تارک دنیا شده و از جهان ماده یا به کلی بی خبرند و یا می خواهند با زندگی زاهدانه، افکار مردم را به خود جلب کنند.

رشد فزاینده عوامل قدرت و ثروت و ترویج مصرف گرایی در عصر حاضر، خطر روی آوردن به زندگی تجملاتی و فرو رفتن در مرداب دنیا را افزایش داده است.

وضعیت فوق و آثار زیان بار زندگی تجملاتی می طلبد که ویژگی های ساده زیستی و آثار مثبت آن را بررسی کنیم تا از خطرات دل بستگی تام و تمام به مواهب دنیوی و تجمل گرایی در امان بمانیم.

ساده زیستی مورد نظر اسلام عبارت است از: عدم دل بستگی به مظاهر دنیا و رهایی از تجملات و تشریفات زایدِ زندگی و بی پیرایه بودن که مقابل آن، تجمل گرایی و رفاه زدگی است.

ساده زیستی و زهد

ساده زیستی با مفهوم زهد و بی رغبتی، ارتباط تنگاتنگی دارد. استاد مطهری می گوید: «زهد، حالتی است روحی و زاهد از آن نظر که دل بستگی های معنوی و اخروی دارد، به مظاهر مادی زندگی بی اعتناست. این بی اعتنایی و بی توجهی تنها در فکر و اندیشه و احساس قلبی نیست و در مرحله ضمیر پایان نمی یابد. زاهد در زندگی عملی خویش، سادگی و قناعت را پیشه خود می سازد و از تنعّم تجمل و لذت گرایی پرهیز می نماید. زُهّاد جهان آنها هستند که به حداقل تمتع و بهره گیری از مادیات اکتفا کرده اند.»(1)

با این توصیف، مفهوم زهد دو مرحله قلبی و عملی دارد: مرحله قلبی آن، عدم دل بستگی به دنیا، و مرحله عملی آن، اکتفا کردن به حداقل ابزارهای زندگی و ساده زیستی است. پس می توان گفت: ساده زیستی راستین راه را برای تحصیل زهد حقیقی همواره می سازد؛ چنان که در روایتی از امام علی (ع) آمده است: «التّزهّد یؤدّی الی الزهد؛(2) واداشتن خود به زهد و ساده زیستی، منتهی به حالت درونی زهد می گردد». در جای دیگر می فرماید: «اول الزاهد التّزهّد؛(3) نخستین گام زهد، تزهّد (ساده زیستی) است.»

در یک جمله می توان گفت: زهد، مربوط به گرایش باطنی و قلبی انسان به دنیاست و ساده زیستی، ناظر به زندگی فردی و اجتماعی افراد است و نمی توان بدون روحیه ساده زیستی، به زهد رسید. تجمل گرایی، حاکی از دل بستگی به دنیاست که با زهد در تضاد است.

ساده زیستیِ صوفیانه

ساده زیستی مورد نظر اسلام، ساده زیستی عزت مند و راستین است که برداشت های ناصحیح صوفی گری با آن تطبیق نمی کند. متأسفانه در همه زمان ها، زاهد نماهای صوفی مسلک بوده و هستند که به دلیل عدم شناخت کامل از آموزه های دینی، نعمت ها را بر خود حرام کرده و لباس پشمینه پوشیده و برای خود ظاهری ژولیده، بی نزاکت و ژنده پوش و خشم آلود درست کرده اند.

امامان معصوم (علیهم السلام) همواره در برابر افکار انحرافی این گروه ایستادگی می کردند و با آنها در عمل و گفتار مخالفت می نمودند و روش آنان را انحرافی و باطل می دانستند. امام صادق (ع) در مورد این افراد می فرماید: آنها دشمنان ما هستند. کسی که به آنها مایل گردد، جزء آنان است و با آنها محشور می شود.(4)

ساده زیستیِ مزوّرانه

ممکن است بعضی افراد از ساده زیستی سوء استفاده کنند و با نیرنگ و فریب، مردم را به گمراهی بکشانند و از این طریق به مقاصد خویش برسند.

سعدی در این باره داستانی نقل کرده است: زاهدی مهمان پادشاهی بود. چون به طعام بنشستند، کمتر از آن خورد که ارادتِ او بود و چون به نماز برخاستند، بیش از آن کرد که عادتِ او بود، تا ظنّ صلاح در حق او زیادت شود... چون به مقام خویش باز آمد، سفره خواست تا تناولی کند. پسری داشت صاحب فراست، گفت: ای پدر، باری به دعوت سلطان طعام نخوردی؟ گفت: در نظر ایشان چیزی نخوردم که به کار آید. گفت: نماز را هم قضا کن که چیزی نکردی که به کار آید.(5)

ساده زیستی و آراستگی

شاید بعضی تصور کنند ساده زیستی با آراستگیِ ظاهری، منافات دارد، در حالی که بین این دو هیچ گونه تضادی وجود ندارد. می توان هم ساده بود و هم آراسته. اسلام بر لزوم آراستگی مسلمانان تأکید کرده است. قرآن مجید می فرماید: «یا بنی آدم خذوا زینتکم عند کل مسجد؛(6) ای فرزندان آدم! زینت خود را به هنگام رفتن به مسجد با خود داشته باشید». این جمله می تواند شامل پوشیدن لباس های مرتب و پاکیزه، شانه زدن موها، به کار بردن عطر و مانند آن باشد. ضمن آن که شامل زینت های معنوی مانند: ملکات اخلاقی و پاکی نیت و اخلاص نیز می گردد.(7)

پیامبر اکرم (ص) می فرماید: خدای تعالی دوست دارد وقتی بنده اش نزد برادران خود می رود، با ظاهری آراسته رو به رو شود.(8) آن حضرت از مردی که موهای ژولیده و لباسی کثیف داشت، انتقاد کرد و فرمود: بهره بردن از نعمت های الهی و نمایاندن نعمت، جزء دین است.(9)

پیامبر اکرم (ص) در عین سادگی و دوری از تجملات دنیوی، پاک و پاکیزه و خوش بو و معطّر بود؛ چنان که وقتی از مسیری می گذشت، رهگذرانی که پس از وی از آن جا می گذشتند، از بوی خوش آن حضرت می فهمیدند که پیامبر از آن جا عبور کرده است.(10) امام خمینی (ره) که الگوی ساده زیستی در عصر حاضر بود، به ظاهر خویش و تمیزی و زیبایی لباس بها می داد و همواره از عطر استفاده می کرد.

جای گاه ساده زیستی در اسلام

از نظر اسلام، ساده زیستی، یک ارزش معنوی است. پیشوایان دین، ساده زیستی و قناعت را ارزشی والا می دانستند و افراد ساده زیست را می ستودند. امیرمؤمنان علی (ع) در مورد «صعصعة بن صوحان» می فرماید: «انک ما علمتُ حَسَنُ المعونة خفیف المؤونة؛(11) همانا تو تا آن جا که دانسته ام، یاوری نیکو و کم هزینه ای.»

هم چنین آن حضرت در توصیف «زید بن صوحان» که در جنگ جمل به شهادت رسید، فرمود: خداوند تو را رحمت کند ای زید که به راستی کم هزینه و پر کار بودی.(12)

امام علی (ع) از میان همه کمالات «صعصعه» و «زید» به این ویژگی مهم آنان (کم هزینه و پر کار بودن) اشاره می کند تا جای گاه ارزشی ساده زیستی برای همگان مشخص گردد.

در اهمیت این مقوله ارزش مند همین بس که همه پیامبران الهی از آدم تا خاتم، به آن متّصف بوده اند.

ساده زیستی در سیره پیامبران

سادگی و بی پیرایگیِ فرستادگان الهی، به عنوان اصلی اصیل، جلوه ای خاص در رفتار، معاشرت و نشست و برخاست آنان دارد. امام علی (ع) از ساده زیستی پیامبران خدا خبر داده است. آن حضرت می فرماید: موسی (ع) به خدا عرض کرد: پروردگارا! من به آن چه از نیکی به سویم فرستادی نیازمندم. به خدا، موسی جز نانی که آن را بخورد از خدا چیزی نخواست، زیرا وی از سبزی زمین می خورد تا آن جا که به دلیل لاغری تن و تکیدگی گوشت بدن، رنگ آن سبزی از پوست شکم او نمایان بود. و اگر بخواهی از حضرت داوود (ع) بگویم که به دست خود از لیف خرما زنبیل می بافت و از بهای آن، گرده ای نان جوین تهیه می کرد و می خورد. و اگر بخواهی از عیسی بن مریم (ع) بگویم که سنگ را بالین خود می کرد و جامه درشت [و خشن ]می پوشید و خوراک ناگوار می خورد و خورش او گرسنگی بود و چراغش در شب، ماه و پناه گاهش در زمستان، شرق و غرب زمین بود.(13)

پیامبر اسلام (ص) نمونه کامل ساده زیستی است. امام علی (ع) در توصیف آن حضرت می فرماید: برای تو کافی است که رسول خدا (ص) را اطاعت نمایی تا راهنمای خوبی برای تو در شناخت بدی ها و عیب های دنیا و بسیاری خواری و زشتی های آن باشد، چه این که دل بستگی های آن از او گرفته شده و برای غیر او گسترده شده است؛ از نوش آن نخورد و از زیورهایش بهره نبرد.(14)

آن حضرت در ادامه می فرماید: پیامبر (ص) روی زمین غذا می خورد و همچون بندگان می نشست و به دست خود کفشش را پینه می زد و جامه خود را وصله می کرد و بر الاغ بی پالان سوار می شد و دیگری را در کنار خود سوار می کرد.(15)

رسول خدا (ص) از سیره پادشاهان و نوع نشست و برخاست و رفت و آمد و تشریفات آنها سخت بیزار بود. مردی نزد پیامبر آمد تا با وی سخن گوید، اما چون پیامبر (ص) را دید، دست پاچه شد و به لرزه افتاد. حضرت به او فرمود: راحت باش، من که پادشاه نیستم، من فرزند همان زنم که گوشت خشکیده می خورد.(16)

امام علی (ع) و ساده زیستی

حضرت علی (ع) و فرزندانش، پاسداران سیره نبوی بودند و در ساده زیستی از آن بزرگوار پیروی می کردند. آن حضرت می فرماید: به خدا سوگند، این جامه پشمین خود را آن قدر وصله کرده ام که از وصله کننده آن شرم دارم.(17)

امام صادق (ع) از پدر بزرگوارش روایت کرده که فرمود: علی (ع) در کوفه به مردم نان و گوشت می خوراند و خود طعامی جداگانه داشت. بعضی گفتند: کاش می دیدیم که خوراک امیرمؤمنان چیست؟ پس عده ای به طور سرزده به حضور امام رسیدند، غذای او چنین بود: تریدی (خرده ای) از نان خشکیده خیسیده به روغن که با خرمای فشرده آمیخته شده بود و آن خرما را از مدینه برای وی می آوردند.(18)

ابواسحاق سبیعی می گوید: یک روز جمعه بر دوش پدرم سوار بودم و امام علی (ع) خطبه می خواند. دیدم آن حضرت دست خود را تکان می دهد، گویا با آستین پیراهنش خود را باد می زند. به پدرم گفتم: آیا امیرمؤمنان گرمش است؟ گفت: او گرما و سرما را چیزی به حساب نمی آورد، بلکه پیراهنش را شسته و چون پیراهنی جز آن نداشته، آن را مرطوب به تن کرده است و چنین می کند تا خشک شود.(19)

کدام زمام داری را می توان مانند امام علی (ع) یافت که خوراک و پوشاکش چون ضعیف ترین مردم باشد و از این سیره نیکو تا لحظه وداع از این دنیا دست بر ندارد.

حضرت زهرا (س) و ساده زیستی

حضرت زهرا (س) نیز شاگرد مدرسه پیامبر (ص) و الگوی ساده زیستی است. وقتی سلمان فارسی چادر کهنه ایشان را دید که با لیف خرما دوازده جای آن وصله شده بود، متعجب گردید و با گریه چنین گفت: دختران قیصر و کسری در سندس و حریرند و دختر محمد (ص) روپوشی کهنه بر تن دارد که دوازده جای آن وصله شده است. آن حضرت گفت: یا رسول الله (ص)! سلمان از لباسم تعجب کرده است، قسم به آن که تو را به حق مبعوث فرمود، پنج سال است که من و علی جز یک پوست گوسفند نداریم که روزها بر روی آن به شترمان علف می دهیم و چون شب فرا می رسد آن را فرش می کنیم و بالش ما از پوستی است که درون آن از لیف خرما پر شده است!(20)

امام زمان (عج) و ساده زیستی

سیره آخرین وصی پیامبر (ص) نیز ساده زیستی است. امام صادق (ع) می فرماید: «فواللّه ما لباسه الاّ الغلیظ و لا طعامه الاّ الجشب؛ (21) به خدا سوگند، لباس مهدی (عج) جز پوشاکی درشت و خوراک او جز خوراکی سخت نخواهد بود.»

ساده زیستی و مقتضیات زمان

هر چند ساده زیستی به عنوان اصلی ثابت در زندگی پیامبر (ص) و ائمه (علیهم السلام) شناخته می شود، اما طبیعی است که این اصل در اوضاع و احوال گوناگون و اعصار مختلف، صورت و شکل مناسب آن زمان را پیدا می کند. بر این اساس، پیشوایان دین با حفظ اصل ساده زیستی، مقتضیات زمان خود را در نظر می گرفتند. این نکته مهمی است که باید در شناخت سیره معصومان مورد توجه قرار گیرد، چرا که در غیر این صورت باعث ایجاد شک و شبهه درباره زندگی آن بزرگواران می گردد. نمونه زیر حاصل عدم شناخت این نکته مهم در زندگی ائمه اطهار (علیهم السلام) است.

اعتراض زاهدنمای صوفی مسلک به امام صادق (ع)

روزی سفیان ثوری که خود از زهد فروش های عصر امام صادق (ع) بود، به نوع لباس آن حضرت اعتراض کرد و گفت: ای پسر رسول خدا (ص)! پیامبر (ص) و علی (ع) چنین لباسی را نپوشیدند که شما به تن کرده اید. حضرت در پاسخ فرمود: رسول خدا (ص) در عصری بود که فقر و تنگ دستی همه جا را فرا گرفته بود و آن حضرت مطابق شرایط آن زمان، چنان لباسی می پوشید؛ ولی دنیا بعد از آن عصر، نعمت هایش را در همه جا فرو ریخت. شایسته ترین افراد به بهره مندی از این نعمت ها، نیکان هستند. سپس حضرت این آیه شریفه را خواند که: «قل من حرّم زینة الله التی اخرج لعباده و الطیبات من الرزق؛(22) بگو: چه کسی نعمت های زیبای خدا و روزی های پاک را که او برای بندگانش آشکار کرده، حرام نموده است». ای سفیان ثوری! آن چه را که از لباسِ ظاهر من می بینی برای حفظ آبرو نزد مردم پوشیده ام. سپس حضرت لباس ظاهر خود را بالا زد و لباس زیرین خویش را که زبر و خشن بود، به سفیان نشان داد و فرمود: این لباس خشن را برای نفس خود و آن لباس ظاهر را برای مردم بر تن کرده ام.(23)

آن گاه امام (ع) اعتراض سفیان را به خودش برگرداند که در زیر لباس خشن خویش، جامه ای بس لطیف در بر کرده بود(24) و بدین طریق، روحیه ریاکارانه و زاهدنمای سفیان را آشکار کرد.

شرایط دوره امام صادق (ع) به گونه ای بود که باید به تناسب آن، نوع پوشش و لباس انتخاب شود. در عین حال اگر شرایط تغییر می کرد و مردم مدینه در سختی قرار می گرفتند، امام صادق (ع) به همان ساده زیستی برمی گشتند. از این رو معتب می گوید: امام صادق (ع) فرمود: چقدر طعام در نزد ماست؟ گفتم: بیش از چند ماه. حضرت فرمود: همه را بفروش. گفتم: در مدینه طعام نیست. حضرت فرمود: آن را بفروش. وقتی فروختم، حضرت فرمود: طعام را روز به روز خریداری کن و غذای عیالم را نصفی از گندم و نصفی از جو قرار ده. خدا می داند که می توانم به آنان گندم بدهم، ولی دوست دارم خدا مرا ببیند که در زندگی اعتدال دارم.(25)

فلسفه ساده زیستی

ساده زیستی در اسلام، تحمل محرومیت بی منطق نیست، بلکه باید بر اساس حکم عقل و نقل صورت گیرد. اما چرا اسلام ساده زیستی را ارزش می داند و فلسفه آن چیست؟ در این جا به بعضی از موارد آن اشاره می کنیم:

1 - هم دردی با محرومان

فلسفه ساده زیستی، هم دردی و شرکت عملی در غم مستمندان است. اگر افراد جامعه به خصوص مدیران و رهبران جامعه زندگی ساده ای را برگزینند، هم درد و رنج محرومان را لمس می کنند و هم با آنان هم دردی کرده اند. از این رو امام علی (ع) می فرماید: اگر می خواستم می توانستم از عسل خالص و مغز گندم و بافته ابریشم برای خود خوراک و پوشاک تهیه کنم، اما هرگز هوا و هوس بر من چیره نخواهد شد و حرص و طمع مرا به گزیدن خوراک ها نخواهد کشید. در حالی که ممکن است در سرزمین «حجاز» یا «یمامه» کسی باشد که حسرت گرده نانی برد و یا هرگز شکمی سیر نخورد، آیا من سیر بخوابم و پیرامونم شکم هایی باشد از گرسنگی به پشت دوخته و جگرهایی سوخته؟ یا چنان باشم که آن شاعر گفته است:

و حسبُک داءً أن تَبیتَ بِبطنة

و حولَکَ أکبادٌ تحنُّ الی القِدِّ

این درد تو را بس که شب سیر بخوابی و گرداگردت شکم هایی گرسنه به پشت چسبیده باشد. آیا بدین بسنده کنم که مرا امیرمؤمنان گویند و در ناخوش آیندی های روزگار شریک آنان نباشم؟(26)

2 - ایثار

یکی دیگر از فلسفه های ساده زیستی، ایثار و مقدّم داشتن دیگران بر خود است. ایثار از پر شکوه ترین مظاهر جمال و جلال انسانیت است و فقط انسان های بسیار بزرگ به این قله شامخ صعود می کنند. ایثارگر از این که نیازمندان را بخوراند و بپوشاند و به آنان آسایش برساند بیش از آن لذت می برد که خود بخورد و بپوشد و استراحت کند.

اگر لذت ترک لذت بدانی

دگر لذت نفس لذت نخوانی

 

نمونه بارز ایثار امام علی (ع) و خاندان پیامبر (ص) در سوره انسان منعکس شده است. آن بزرگواران برای رضای خدا طعام خود را به مسکین و یتیم و اسیر بخشیدند.

مشهور است که امیرمؤمنان علی (ع) باغی را که پیامبر (ص) درخت نشانده و با دست خود آب داده بود، به دوازده هزار درهم فروخت و وقتی نزد خانواده اش آمد، از آن هیچ نمانده بود و همه را در راه خدا داده بود. حضرت فاطمه (س) به وی گفت: می دانی چند روز است که ما خوراک نخورده ایم و گرسنگی بر ما چیره گشته است، پس چرا قدری از آن را نگه نداشتی؟ حضرت فرمود: چهره هایی زرد و دردمند را که نمی خواستم ذلت خواهش را در آنها ببینم، مرا بازداشت از این که چیزی از آن را نگه دارم.(27)

ساده زیستی در عصر تکنولوژی

ممکن است این توهّم پیش آید که در این زمانه که عصر تکنولوژی و پیشرفت است، ساده زیستی ممکن نیست و اساساً سخن گفتن از این مقوله، بیهوده و نا به جاست، زیرا ماهیت تکنولوژی، زهد و ساده زیستی را بر نمی تابد. حیات تکنولوژی، فزون خواهی و گسترش است و همواره در پی تولید و تکثیر می باشد. پس یکی از مقتضیات آن، ترویج مصرف گرایی و ارزش بودن آن است.

در پاسخ باید گفت: تکنولوژی، محصول اندیشه و عمل انسان است، نه پدیده ای خود مختار است و نه می تواند انسان را به دنبال خود بکشاند. البته در این که یکی از ویژگی های تکنولوژی، ترویج مصرف گرایی است، تردیدی نیست، اما این خواست انسان است که اگر به دنیا روی آورد، برای خود مصرف های نو می آفریند و در پی ایجاد نیازهای دروغین می افتد. انسان می تواند از فواید تکنولوژی بهره بجوید ولی اسیر آن نباشد.

سخن در بهره مندی از تکنولوژی نیست، بلکه سخن در این است که بهره مندی از آن به چه قیمتی باید تمام شود. تکنولوژی باید در خدمت بشر باشد، نه این که انسان در خدمت تکنولوژی باشد. اگر ساده زیستی نسبی را یک ارزش بدانیم، فرقی میان عصر تکنولوژی و جز آن وجود ندارد. البته باید اذعان کرد که عصر حاضر، ساده زیستی را دشوار ساخته است اما علی رغم این دشواری، می توان ساده زیستی را انتخاب کرد و در عین فعالیت اقتصادی و بهره مندی از مواهب علمی این عصر، اسیر مادیات نشد.

به هر روی، ساده زیستی به معنای گوشه گیری، تنبلی و بی تحرکی نیست تا با تکنولوژی و فعالیت و پیشرفت منافات داشته باشد. امام صادق (ع) می فرماید: «المؤمن حسن المعونة خفیف المؤونة؛(28) مؤمن، پر کار و کم خرج است.»

ساده زیستی و فقر

ممکن است این تصور پیش آید که اسلام با تأکید شدید بر ساده زیستی، مروّج فقر است، در حالی که به هیچ وجه ساده زیستی به معنای توصیه پذیرش فقر و استضعاف نیست و نظر اسلام، فقرزدایی است، نه فقرزایی. فقر، نداشتن و ناداری است، اما ساده زیستی، نخواستن در عین تمکّن می باشد. ساده زیستی، گذشت از سر اقتدار است، اما فقر، گذشت محرومانه است. ساده زیست، دارد و نمی خواهد، اما فقیر، ندارد تا بخواهد.

اسلام نه تنها فقر را نمی ستاید، بلکه آن را به شدت محکوم می کند و از آن بر حذر می دارد. تا جایی که پیامبر اسلام (ص) از فقر به خدا پناه می برد(29) و آن را از هر مرگی بدتر می داند.(30)

امام علی (ع) می فرماید: پسرم! از فقر بر تو بیمناکم، پس از آن به خدا پناه ببر که فقر مایه کاستی دین و سرگردانی عقل است و به دشمنی می انجامد.(31)

ضرورت ساده زیستی رهبران جامعه

گرچه ساده زیستی برای آحاد جامعه، یک ارزش محسوب می شود، اما برای پیشوایان و مدیران جامعه، یک ضرورت است. امام علی (ع) می فرماید: «ان الله تعالی فرض علی ائمة العدل ان یقدّروا انفسهم بضعفة الناس کیلا یتبیّغ بالفقیر فقره؛(32) خدای متعال بر پیشوایان دادگر واجب کرده است که خود را با مردم ناتوان برابر قرار دهند تا رنج فقر، مستمندی را ناراحت نکند». آن حضرت در جایی دیگر می فرماید: خداوند مرا پیشوای خلقش قرار داده و بر من واجب کرده است که درباره خودم و خوراک و پوشاکم مانند مردمان ناتوان عمل کنم تا این که فقیر به سیره فقیرانه من تأسی کند و ثروت مند به وسیله ثروتش سرکشی و طغیان نکند.»(33)

ساده زیستی رهبران و زمام داران، دو نتیجه مثبت و رعایت نکردن آن، دو خطر بزرگ در پی دارد. تحمل فقر و عدم طغیان ثروت مندان، دو پی آمد مثبت ساده زیستی، و عدم صبر و تحمل محرومان و گستاخی ثروت مندان، دو خطر تجمل گرایی رهبران است.

نوشته اند: عالم بزرگ و استاد کل، آیة الله وحید بهبهانی (ره) پسری داشت به نام عبدالحسین که برای همسر خویش لباسی تازه تهیه کرده بود. وقتی ایشان متوجه شد عکس العمل تندی نشان داد و او را از چنین اعمالی منع نمود. پسر در پاسخ وی آیه: «قل من حرّم زینة الله التی اخرج لعباده و الطیبات من الرزق...» را خواند. استاد از این توجیه ناراحت شد و فرمود: من نیز این آیه را شنیده ام، ولی فقرایی بسیار از همسایگان هستند که به فقر ما تسلّی می جویند.(34)

وقتی به امام علی (ع) خبر می رسد که کارگزار او «عثمان بن حنیف» در بصره به مهمانی یکی از ثروت مندان آن شهر رفته که در آن مهمانی، غذاهای رنگارنگ تدارک دیده شده و جای فقرا خالی بوده است، او را سخت سرزنش کرده و به وی گوشزد می کند که گمان نمی کردم تو مهمانی مردمی را بپذیری که نیازمندانشان به جفا رانده شده اند.(35)

امام خمینی (ره) همواره بر ساده زیستی مسئولان و کارگزاران و روحانیان تأکید می نمودند و آنان را از تجمل گرایی بر حذر می داشتند. ایشان در این باره می فرماید: «من متواضعانه و به عنوان یک پدر پیر از همه فرزندان و عزیزان روحانی خود می خواهم که در زمانی که خداوند بر علما و روحانیون منت نهاده است و اداره کشور بزرگ و تبلیغ رسالت انبیا را به آنان محوّل فرموده است، از زیّ روحانی خود خارج نشوند و از گرایش به تجملات و زرق و برق دنیا که دون شأن روحانیت و اعتبار نظام جمهوری اسلامی ایران است، پرهیز کنند و بر حذر باشند که هیچ آفت و خطری برای روحانیت و برای دنیا و آخرت آنان، بالاتر از توجه به رفاه و حرکت در مسیر دنیا نیست.»(36)

با نگاهی گذرا به زندگی سراسر ساده و بی آلایش امام خمینی (ره) چه در دوران جوانی و چه در اوج مبارزه و تبعید و چه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، می توان به بعد ساده زیستی آن پیر مراد و عارف وارسته پی برد. این امر چنان مشهود بود که «مایک والاس»، گزارش گر تلویزیونی آمریکا بعد از ملاقات و مصاحبه با وی چنین اظهار می دارد: «باید بگویم زندگی بسیار ساده که رهبر انقلاب اسلامی برای خود فراهم کرده بود، او را از همه رهبران دیگر دنیا متمایز می کرد.»(37)

زمینه های ساده زیستی

نهادینه شدن ساده زیستی در جامعه به عنوان یکی از ارزش های اخلاقی، نیاز به فراهم شدن بستر و زمینه مناسب دارد که مهم ترین آنها عبارت اند از:

1 - ساده زیستی مسئولان جامعه: یکی از عواملی که در ساده زیستی مردم مؤثر است، بی پیرایه بودن زندگی رهبران و کارگزاران و الگوهای جامعه است. مدل برداری از زندگی کسانی که نقش هدایت و راهنمایی را بر دوش دارند و الگوگیری از آنان، موضوعی است که در آموزه های دینی و روان شناسی مورد توجه قرار گرفته است. از امام علی (ع) نقل شده است که فرمودند: مردم به حاکمان خود شبیه ترند تا به پدرانشان.

آن حضرت با مطرح کردن روش زندگی پیامبر (ص) به عنوان برجسته ترین الگوی تربیتی، مردم را به ساده زیستی دعوت کرده و فرمودند: برای تو کافی است که راه و رسم زندگی پیامبر اسلام (ص) را الگو قرار دهی.(38) آن حضرت در جایی دیگر زندگی خود را که نمونه عالی بی رغبتی به دنیا و ساده زیستی است، به عنوان الگو معرفی می کند و می فرماید: بدانید که هر پیروی را امامی است که او را الگوی خود می شناسد و از نور دانشش روشنی می گیرد، بدانید که امام شما از دنیای خود به دو پاره تن پوش و از خوردنی هایش به دو قرص نان بسنده کرده است.(39)

2 - دنیاشناسی: ساده زیستی با نحوه نگرش انسان به دنیا ارتباطی مستقیم دارد. کسی که دنیا را همه چیز و منتهای آمال و آرزوهای خود می پندارد، نمی تواند ساده زیست باشد. در جهت اصلاح همین نگرش است که امام علی (ع) می فرماید: از فرزندان آخرت باشید، نه از فرزندان دنیا.(40)

3 - خودشناسی: یکی از روش هایی که در تقویت ارزش های اخلاقی به ویژه ساده زیستی مؤثر است، توجه دادن انسان به منزلت خویش است. کسی که بداند دنیا ابزاری بیش نیست، هرگز خود را به دنیای پست و زودگذر نمی فروشد و اسیر مظاهر دنیوی نمی شود.

4 - فرهنگ سازی: فطرت انسان ها به سمت و سوی خوبی ها گرایش دارد، پس مهم آن است که ساده زیستی به عنوان یک ارزش معرفی گردد. دستگاه های تبلیغاتی به ویژه صدا و سیما با ساخت برنامه های گوناگون می توانند ساده زیستی را در جامعه به عنوان یک فرهنگ ترویج کنند و مردم را به تهاجم فرهنگی دشمن که در جهت دگرگونی ارزش ها قدم بر می دارد، متوجه سازند.

آثار ساده زیستی

ساده زیستی، آثار فراوانی دارد که مهم ترین آنها عبارت اند از:

1 - آسودگی

همه اضطراب ها و نگرانی ها از دنیا و مظاهر آن است، که با ساده زیستی می توان آنها را برطرف کرد و به آسودگی دست یافت. امام علی (ع) می فرماید: «الرّغبةُ مفتاح النَصَب و مَطیّةُ التَعَب؛(41) شیفتگی دنیا، کلید دشواری و مرکب گرفتاری است.»

امام صادق (ع) نیز می فرماید: شیفتگی در دنیا، مایه غم و اندوه است و زهد در دنیا، آسایش جسم و جان را در پی دارد.(42)

ممکن است تصور شود که ساده زیستی، ملتزم نوعی ریاضت و به زحمت انداختن جسم است، در حالی که چنین نیست. راحتی و آسایش روحی در زندگی آسان و ساده به دست می آید. امام علی (ع) گنجی را بی نیاز کننده تر از قناعت و مالی را با برکت تر از بسنده کردن به روزیِ روزانه نمی داند.(43)

زندگی پر هزینه و تجملی است که خاطر انسان را به خود مشغول می کند، زیرا لازمه این زندگی، درآمد بالاست که تحصل آن، سعی خستگی ناپذیر می خواهد و همین تلاش بی وقفه، استراحت و لذت بردن از زندگی را از انسان سلب می کند.

از طرفی، خواسته های انسان، محدود و تمام ناشدنی است. از این رو در هیچ مرحله ای از زندگی، رضایت کامل حاصل نمی شود. عدم رضایت از زندگی و قید و بندی که با تجمل و تشریفات پدید آمده، آسودگی را از انسان سلب می کند. از این جهت بعضی برای رهایی از تجملات به هیپی گری رو می آورند.

2 - موفقیت در زندگی

یکی از آثار ساده زیستی، کام یابی و توفیق در زندگی است. این سخن نیاز به استدلال ندارد، تجربه نشان داده است که بیشتر مخترعان و مکتشفان و نخبگان جامعه که به بشر خدمت کرده اند، از قشر محروم یا متوسط بوده اند. برای آشنایی بیشتر با چنین انسان هایی، یک نمونه را ذکر می کنیم:

مرحوم علامه شیخ محمد حسن نجفی، معروف به صاحب جواهر از علمای مشهور و بنام نجف است که کتاب گران سنگ «جواهر الکلام» وی، عظیم ترین کتاب فقهی و دایرة المعارف فقه شیعه و ثمره 26 سال کار مداوم او به حساب می آید. امام خمینی (ره) در باره ایشان می فرماید: «صاحب جواهر چنان کتابی نوشته است که اگر صد نفر بخواهند بنویسند شاید از عهده [اش ] بر نیایند و این یک کاخ نشین نبوده است... یک منزل محقّر داشتند. از یک آدمی که علاقه به شکم، شهوات، مال و منال و جاه و امثال اینها دارد، این کارها بر نمی آید. طبع قضیه این است که نتواند.»(44)

3 - سرمایه گذاری

ساده زیستی، یک نوع سرمایه گذاری است. با توجه به زندگی محدود و نیازهای گوناگون بشر باید انسان برای نیازهای ماندگار خود، سرمایه گذاری کند. در سیر الی الله که هدف نهایی، خلقت انسان است، بهترین زاد و توشه، سبک بالی است. چون هر چه آدمی خود را وابسته کند از طی طریق باز می ماند. امام علی (ع) می فرماید: « تَخَفَّفوا تلحقوا؛(45) سبک بار شوید تا زودتر برسید.»

همان طوری که کوه نورد برای رسیدن به قله کوه و صعودی آسان و موفق، از حمل بار اضافی پرهیز می کند و می داند هر چه بر بار خود بیفزاید، احتمال رسیدن او به قله کاهش می یابد، شخصی که خود را در این جهان پهناور چون مسافری می بیند که سفری طولانی در پیش دارد، سعی می کند زندگی ساده و بی آلایشی داشته باشد تا از آن هدف باز نماند. او می داند برای پیمودن راه درازی که در پیش دارد، باید امکانات و سرمایه لازم را فراهم کند و عاقلانه تر آن است که چیزی را برگزیند که کم وزن تر و پر ارج تر باشد و این کاری است که هر انسان عاقل و دور اندیشی انجام می دهد.

4 - قدرت

امام علی (ع) راز قدرت مندی و تصمیم و اراده پیامبران را در ساده زیستی و بی پیرایگی آنان می داند و می فرماید: «و لکنّ الله سبحانه جعل رسله اولی قوّةٍ فی عزائمهم و ضعفةً فیماتری الاعینُ من حالاتهم مع قناعة تملأُ القلوب و العیون غنیً و خصاصةٍ تملأ الابصار و الاسماع اذی؛(46) لکن خدای سبحان، فرستادگان خود را در اراده و تصمیم هایشان نیرومند و توانا گردانید و در حالاتشان که به چشم دیگران می آید، ضعیف و ناتوان قرارشان داد. با قناعتی که دل ها و چشم ها را از بی نیازی پر می کرد و با تنگ دستی و فقری که چشم ها و گوش ها را از رنج پر می نمود.»

استاد مطهری می گوید: یک کسی با «داشتن»، می خواهد چشم ها را پر کند و یک کسی با «ندارم ولی بی نیازم و اعتنا ندارم» چشم ها را پر می کند. پیامبران در نهایت سادگی بودند، ولی همان سادگی، آن جلال و جبروت ها و حشمت ها را خرد می کرد.(47)

حضرت موسی (ع) در سایه همین ساده زیستی به این قدرت روحی دست یافت که با آن لباس پشمی و عصای چوبی در مقابل فرعونی می ایستد که ادعای خدایی دارد و با صلابت با او سخن می گوید. امام علی (ع) می فرماید: موسی با برادرش هارون بر فرعون وارد شدند درحالی که لباس های پشمین بر تن داشتند و در دست هر کدام عصایی بود. با او شرط کردند که اگر تسلیم فرمان پروردگار شوی، حکومت تو باقی می ماند و عزت و قدرتت دوام می یابد.(48)

ساده زیستی به انسان چنان قدرتی می دهد که در هر عرصه ای می تواند دست به کارهای سترگ بزند. امام خمینی (ره) در این باره می گوید: «اگر بخواهید بی خوف و هراس در مقابل باطل بایستید و از حق دفاع کنید و ابرقدرتان و سلاح های پیشرفته آنان و شیاطین و توطئه های آنان در روح شما اثر نگذارد و شما را از میدان به در نکند، خود را به ساده زیستی عادت دهید.»(49)

امام راحل (ره) با اشاره به زندگی عالمان بزرگی چون صاحب جواهر و شیخ انصاری، زهد را عامل اقتدار آنان معرفی می کند(50) و در باره مرحوم مدرّس می فرماید: «یک سید خشکیده لاغر با لباس کرباسی، در مقابل آن قلدری که هر کس آن وقت را ادراک کرده، می داند که زمان رضا شاه غیر [از] زمان محمدرضا شاه بود. در مقابل او همچو ایستاد.. یک وقت رضا شاه به او گفته بود: سید چه از جان من می خواهی؟ گفته بود که می خواهم تو نباشی. وقتی که رضا شاه ریخت به مجلس، فریاد می زدند که زنده باد کذا. مدرّس رفت ایستاد و گفت که مرده باد کذا، زنده باد خودم. شما نمی دانید در مقابل او ایستادن یعنی چه و او ایستاد. این برای این بود که از هواهای نفسانی آزاد بود، وارسته بود و وابسته نبود.»(51)

5 - آزادگی

شهید مطهری در مورد ساده زیستی رهبران الهی می گوید: «افرادی را می بینید که در دنیا ساده زندگی می کنند، بدون این که لذت های خدا را بر خودشان حرام کرده باشند و بدون این که از کارهای زندگی دست بکشند. اینها در متن زندگی واقع هستند ولی دلشان می خواهد ساده زندگی کنند. چرا؟ می گوید برای این که من نمی خواهم آزادی ام را به چیزی بفروشم، به هر اندازه خودم را به اشیا مقیّد کنم، اسیر آنها هستم و وقتی اسیر اشیا باشم، مثل کسی هستم که هزار بند به او بسته است. چنین آدمی نمی تواند راه برود و سبک بار و سبک بال باشد و لهذا زندگی پیامبران عظام و رهبران بزرگ اجتماع، همواره زندگی ساده ای بوده، زیرا اگر زندگی پر تجمل می داشتند دیگر از رهبری می بایست دست می کشیدند. زندگی پر تجمل با رهبری که لازمه آن سبک باری و سبک بالی و جنبش زیاد و آزادی و آزادگی است، نمی سازد.»(52)

شاعری می گوید:

در شط حادثات برون آی از لباس

کاول برهنگی است که شرط شناور است

 

یعنی اگر می خواهی در دریای حوادث فرو بروی، اول شرطش این است که خودت را لخت کنی. این معنا کنایه از عدم گرایش به زندگی تجملی و وابستگی های دنیوی است.

نیاز و وابستگی به دنیا، انسان را برده و مطیع خود می سازد، زیرا قید و بندها و تعلقات مادی و تجمل گرایی، آزادی عمل را می گیرد. امام علی (ع) می فرماید: «الدنیا دار ممرّ لا دار مقرّ و الناس فیها رجلان: رجل باع فیها نفسه فأوبقها و رجل اتباع نفسه فأعتقها؛(53) دنیا گذرگاه است نه ایست گاه. مردم در این دنیا دو دسته اند: برخی خود را می فروشند و برده دنیا می شوند و خود را تباه می سازند و برخی خویشتن را می خرند و آن را آزاد می کنند.»

غلام همت آنم که زیر چرخ کبود

زهر چه رنگ تعلق پذیرد آزاد است

مگر تعلق خاطر به ماه رخساری

که خاطر از همه عالم به مهر او شاد است

استاد مطهری (ره) دل بستگی نداشتن به دنیا را شرط لازم برای آزادی می داند، اما می گوید: این شرط کافی نیست. عادت به حداقل برداشت از نعمت ها و پرهیز از عادت به برداشت زیاد، شرط دیگر آزادگی است.(54)

مانع ساده زیستی

آن چه با روحیه ساده زیستی سازگاری ندارد و مانع تحقق آن می شود، تجمل گرایی است.

فرهنگ رفاه زدگی و تجمل گرایی، پی آمدهای مخرّب و نگران کننده ای دارد که به برخی از آنها می پردازیم.

آثار تجمل گرایی

1 - گسترش فساد: با گرایش به زندگی تجملی، هزینه های مصرف بالا می رود و طبیعی است که راه های مشروع، کفایت نمی کند. لذا مردم برای دست یابی به خواسته های روز افزون خود، از شیوه های نامشروع مانند: چاپلوسی، رانت خواری، ربا و... بهره می جویند.

امام خمینی (ره) می فرماید: «این خوی کاخ نشینی اسباب این می شود که انحطاط اخلاقی پیدا شود. اکثر این خوی های فاسد، از طبقه مرفّه به مردم دیگر صادر شده است.»(55)

پیامبر اکرم (ص) در گفت وگو با ابوذر از این نوع گرایش ابراز نگرانی کرده و می فرماید: به زودی مردمی از امت من خواهند بود که در دامن نعمت ها تولد می یابند، همّتشان غذاها و نوشیدنی های گوناگون و رنگارنگ است و مورد ستایش نیز قرار می گیرند. ایشان بدترین افراد امت من هستند.(56)

ابن خلدون، متفکر و جامعه شناس مسلمان، تجمل و رفاه زدگی را دشمن شهر نشینی می داند و می گوید: «تجمل خواهی و نازپروردگی برای مردم، تباهی آور است، چه در نهاد آدمی انواع بدی ها و فرومایگی ها و عادات زشت، پدید می آورد و خصال نیکی را که نشانه و راهنمای کشورداری است، از میان می برد و انسان را به خصال مناقض نیکی متّصف می کند.»(57)

2 - سقوط و نابودی: قرآن کریم، خوش گذرانی را عامل سقوط می شمارد و می فرماید: «و کم اهلکنا من قریة بطرت معیشتها؛(58) چه بسیار قریه ها را از میان بردیم که از زندگی خود گرفتار سرمستی بودند.»

در آیه ای دیگر، خداوند متعال اتراف و ترفه را باعث سقوط و نابودی شمرده است: «و اذا اردنا ان نهلک قریة امرنا مترفیها ففسقوا فیها فحق علیها القول فدمّرناها تدمیراً؛(59) و چون اراده کردیم که جمعیت و دیاری را نابود کنیم، توان گران خوش گذران را وادار به فساد می کنیم و وقتی به فسق پرداختند سزاوار عذاب می شوند. آن گاه آن جا را زیر و زبر می کنیم و نابودشان می سازیم.»

این آیه به یکی از سنّت های قطعی پرودگار درباره هلاکت مردم و ارتباط آن با رفاه زدگان و تجمّل گرایان اشاره دارد.

همیشه اشراف و مرفّهان بی درد، نخستین کسانی بوده اند که با پیامبران و منادیان عدالت، مخالفت کرده اند. قرآن مجید می فرماید: «و ما ارسلنا فی قریة من نذیر الا قال مترفوها انّا بما ارسلتم به کافرون؛(60) ما به هیچ جمعیت و دیاری پیامبری نفرستادیم، مگر آن که اشراف و خوش گذرانان آن جامعه گفتند: ما به آن چه شما مأمور شده اید، کافریم.»

ابن خلدون می گوید: «به هر اندازه (ملتی) بیشتر در ناز و نعمت فرو روند، به همان میزان به نابودی نزدیک تر می شوند.»(61)

3 - انحطاط اخلاقی: امام علی (ع) از رفاه زدگی به «سُکر نعمت» یعنی مستیِ ناشی از تجمل و رفاه، یاد می کند که متأسفانه پس از رحلت پیامبر اسلام (ص)، امت اسلامی به آن مبتلا شدند. آن حضرت می فرماید: «ثم انکم معشر العرب اغراض بلایا قد اقتربت. فاتقوا سکرات النعمة و احذروا بوائق النقمة؛(62)شما مردم عرب، هدف مصایبی هستید که نزدیک است. همانا از مستی های نعمت بترسید و از بلای انتقام بهراسید.»

در این شرایط است که امام (ع) می فرماید: در زمانی هستید که خیر همواره واپس می رود و شر به پیش می آید و شیطان هر لحظه بیشتر به شما طمع می بندد. آیا جز این است که یا نیازمندی می بینی که با فقر خود دست و پنجه نرم می کند و یا توان گری کافر نعمت یا کسی که امساک حق خدا را وسیله ثروت اندوزی قرار داده است و یا سرکشی که گوشش به اندرز بده کار نیست. کجایند نیکان و شایستگان شما؟ کجایند آزادمردان و جوان مردان شما؟ کجایند پارسایان شما در کار و کسب؟(63)

استاد مطهری می گوید: آری، سرازیر شدن نعمت های بی حساب به سوی جهان اسلام و تقسیم غیر عادلانه ثروت و تبعیض های ناروا، جامعه اسلامی را دچار بیماری مزمن، دنیازدگی و رفاه زدگی کرد.(64)

امام خمینی (ره) معتقد بود گرایش به تجمل گرایی به تدریج صورت می گیرد و در درون آدمی رسوخ می کند و اخلاق را تغییر می دهد. ایشان در این باره می فرماید: «این طور نیست که انسان خیال کند که شیطان ابتدا می آید به آدم بگوید که بیا و برو طاغوتی شو؛ این را نمی گوید. قدم به قدم انسان را پیش می برد، وجب به وجب انسان را پیش می برد. امروز این که اشکالی ندارد. اگر جلویش را گرفتید، طمعش بریده می شود و اگر جلویش را نگرفتید، فردا یک قدم دیگر جلو می رود. یک وقت می بینید که این طلبه زاهد عابد که در مدرسه زندگی می کرد متحوّل شد به یک نفر انسان طاغوتی.»(65)

بنابر فرمایش امام (ره)، از ابتدا باید جلوِ نفس و خواهش های آن ایستاد. ایشان به صراحت می فرماید: «با زندگانی اشرافی و مصرفی نمی توان ارزش های انسانی - اسلامی را حفظ کرد.»(66)

4 - اسراف: بسیاری از مخارج و مصارف، بر اساس میل ها و نیازهای واقعی صورت نمی گیرد. یکی از نتایج دوری از ساده زیستی و تجمل گرایی، ابتلا به اسراف و زیاده روی است و دلیلش عادات ناپسند، چشم و هم چشمی ها و تقلید کورکورانه از فرهنگ بیگانه و... می باشد. و این همان چیزی است که اسلام آن را حرام کرده است. قرآن مجید می فرماید: بخورید و بیاشامید و اسراف نکنید که خدا اسراف کنندگان را دوست ندارد.(67) در جای دیگر، اسراف کاران را از اصحاب آتش دانسته است.(68)

بدیهی است که با ساده زیستی و قناعت می توان از اسراف و ریخت و پاش های بیهوده و خرج های اضافی جلوگیری کرد و نیازمندان را از فقر و نداری نجات داد. اسراف علاوه بر ضربه زدن به نظام اقتصادی جامعه، خسارت بزرگ معنوی محسوب می شود. رسول اکرم (ص) می فرماید: آن که بخورد و بپوشد و سوار شود از روی لذت و اشتهای نفسانی، خداوند بر او نظر نمی افکند تا جان دهد یا ترک نماید.(69)

5 - کم رنگ شدن ارزش ها و سنّت ها: یکی از آثار تجمل گرایی در جامعه، متروک شدن سنّت های الهی و آداب اسلامی است. وجود تشریفات زاید و رسوم و آداب گوناگون باعث شده است ازدواج که سنّت پیامبر اعظم (س) است و موجب آرامش خانواده و سلامت روح و روان افراد و عفت عمومی در جامعه می شود، به تأخیر افتد و جوانان عزیز در وقت مناسب نتوانند تشکیل خانواده دهند، در حالی که با حذف تشریفات و رو آوردن به ساده زیستی که اسلام به ویژه در امر مهم ازدواج، خواهان آن است، می توان اسباب ازدواج بسیاری از جوانان را فراهم کرد.

نمونه دیگر از آثار تجمل گرایی، کم رنگ شدن روابط عاطفی و دید و بازدید و صله رحم و اکتفا به ارتباط از راه دور و روابط سرد و خاموش از طریق تلفن یا نامه یا اینترنت و... می باشد. بدیهی است علاوه بر مشغله های روزمره، مهم ترین عامل این اثر را باید در تجمل گرایی و به تکلّف افتادن خانواده ها جست و جو کرد.



:: موضوعات مرتبط: مقالات , ,
:: برچسب‌ها: ساده , زیستی , اسلام , آیین , سنت , سیدامیرقزوینی , سیدامیرحسینی , سیدامیرعلی قزوینی , مسلمان , شیعه , غذا , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : سید علی حسینی
تاریخ : پنج شنبه 18 تير 1394
عوامل مخل روابط زوجین

برای داشتن سعادت و آرامش مطلوب در زندگی زناشویی، ارتباط سالم و سازنده میان زن و مرد، نیاز اصلی است و حرف اول را می‌زند. اما در بعضی موارد از ارتباطات زناشویی موانعی بر سر راه قرار می گیرد که البته رفع آنها تنها به خود همسران بستگی دارد و کاملاً دو طرفه است. در این ایمیل به بیان و بررسی برخی از آنها می پردازیم :

- سخت گیری
سخت گیری در خانواده مصادیق مختلفی دارد. از جمله آن ها می توان به بهانه گیری در امور خانه اشاره کرد. تجربه ثابت کرده است که این عمل جز ناراحتی خود و دلسردی همسر نتیجه ای در بر نخواهد داشت. صفت سخت گیری جزیی از منفی نگری است که از نظر دین و اخلاق مذموم شمرده شده است. زیرا زمینه را برای رشد سایر اختلافات و ناسازگاری ها فراهم می کند. در گفتار و کردار آدمی همواره عیوب و نقایصی وجود دارد. هر اندازه انسان منفی نگرر باشد، از زمینه موجود برای بهانه گیری، بیشتر بهره می جوید.

- سخنان فتنه انگیز
یکی از مهم ترین عوامل اختلاف بین زن و شوهر این است که یکی یا هر دو خوبی های مرد و زن دیگری را به رخ هم بکشد. این گونه مقایسه های نا به جا فتنه انگیزی بزرگی در زندگی ایجاد خواهد کرد و جز تلخی و سردی کانون خانواده نتیجه ای به دنبال نخواهد داشت.

- تعصب و بی اعتمادی
گاهی در اثر عوامل مختلفی از قبیل علاقه افراطی و یا بدبینی ممکن است زن یا مرد نسبت به هم حساسیت بی مورد پیدا کنند. به طوری که در حفظ و پاکدامنی هم دچار وسواس و سخت گیری بی جا شوند. این گونه رفتارها و کنترل های افراطی زمینه روانی را برای سقوط انسان به سمت فساد و بی قیدی فراهم می کند. زیرا روح انسان در برابر فشار، عکس العمل نشان می دهد و شانه خالی می کند. پیامبر اکرم (ص) در این رابطه می فرمایند: تعلیم دهید و آسان گیرید. سخت نگیرید و نوید دهید و دیگران را طرد نکنید.

- ترشرویی
درست است کسی که ناراحتی و خستگی روحی دارد، ناخود آگاه آثار آن در چهره اش نمودار می شود. ولی اسلام به پنهان داشتن درد درون دستور می دهد. انتقال ناراحتی مسائل بیرون از منزل به همسر و یا بالعکس در ارتباط همسران مانع بزرگی در حفظ آرامش و سکون خانواده خواهد بود. امام علی (ص) در این رابطه می فرماید: خوشرویی مؤمن در چهره او و اندوهش در دل اوست.

- ناسزا گویی
این عمل اگر برای روابط بیگانه شایسته نباشد، در مورد زن و شوهر به مراتب ناشایست تر است. زیرا آن ها می خواهند عمری با صمیمیت در کنار هم زندگی کنند. در روابط زناشویی اگر گاهی کدورتی پیش آمد کرد، نباید با کلمات تند و ناشایست بر آتش قهر آن دامن زد. باید مواظب بود که سخنی از دهن پریده نشود که بعداً موجب خجالت و شرمساری از طرف مقابل گردد. به طور کلی اخلاق در کلام، یکی از پشتوانه های تضمین کننده روابط زن و مرد به شمار می رود.

- اهانت
خداوند توهین و آزار مؤمن را اعلام جنگ با خود به حساب آورده است. آزار زبان بدترین آزارهاست. زن و شوهر در سایه ازدواج از ارتباطی پیوسته برخوردار می شوند و لذا برای حفظ حرمت مؤمن باید کاملاً مواظب باشند که مبادا جمله ای از زبان جاری شود که باعث آزار دیگری شود. سرزنش، تهمت، دشنام و شماتت، هر کدام موجب آزار دیگری می شود؛ که علاوه بر کیفر الهی و عقوبت اُخروی، آرامش و سلامت زندگی را هم به هم می ریزد.

- خودخواهی
گاهی خودخواهی و خود برتر بینی، اختلافات بزرگ و موانع سختی را در ارتباط با همسر ایجاد می کند. گاه مرد می خواهد بزرگی و تسلط خود را بر زن ثابت کند. اگر اطلاعات ناقص و سطحی از دین داشته باشد، بدون اجازه او از خانه بیرون رفتن زن را پیش می کشد و مغالطه می کند. همسرش را افسرده و غمگین می کند و خودش را ناراحت و خشمگین. در صورتی که دین می گوید همه این ها بهانه است و ریشه آن همان وسوسه شیطانی است که چیزی جز غرور و خودخواهی نیست. گاهی نیز زن به واسطه جمال و هنری که دارد یا به دلیل هر برتری دیگری که در خود احساس می کند، بر همسر خود فخر می فروشد. ریشه این رفتار هم، همان نفوذ شیطان با صفت غرور در روح اوست. در هر صورت روابط زناشویی سالم و اسلامی به هیچ وجه در فضای حاکمیت شیطان ممکن نخواهد بود.

- چشم و هم چشمی
بر خلاف آن چه در تفکر عرف جا افتاده است، این مسئله هم از جانب زن و هم از سوی مرد پیش می آید. تنها نتیجه این اخلاق، ایجاد اختلافات زناشویی است. در صورتی که راه پیشگیری از این بیماری خیلی آسان تر است. اگر در روابط با همسر این دوای دینی مورد استفاده قرار گیرد، همه موانع برداشته می شود. طبق نظریه قرآن، مؤمن آن است که به تمام تجملات و چشم و هم چشمی ها و اسراف ها پشت پا می زند. سادگی اساس دین و شیوه بزرگان اخلاق بوده است. امام سجاد(ع) در این رابطه می فرمایند : تمامی خیر و خوبی در بریدن طمع و چشم نداشتن به آنچه در دستان مردم جمع شده است.

- لجاجت
یکی دیگر از شاخه های منیت، لجاجت است. خطر این رذیله به حدی بزرگ است که می تواند اساس زندگی را مختل کند. کسانی هستند که اگر حق را ببینند زیر بار آن نمی روند. حاضرند سنگی بر سر آنان بیاید، آتشی آنها را بسوزاند، اما زیر بار نروند. از جمله چیزهایی که نمی گذارد همسران بر دل هم حکومت کنند، لجاجت است. اگر در شرایطی قرار می گیرید که نمی توانید از نظر خود کوتاه بیایید برای درمان مساله خود را وادار به رفتار خلاف آن کنید. در وهله اول برای شما سخت است اما به مرور برایتان عادت می شود. یادتان باشد انسان می تواند تغییر کند و خصوصیات خود را کمال بخشد.


- توقعات بی جا
زندگی زناشویی میدان مشترک کمال زن و مرد محسوب می شود. بنابراین برای داشتن آرامش و رضایت از زندگی، باید میزان خواسته ها و انتظارات زن و مرد از هم متناسب با قدرت و توان طرف مقابل باشد. در غیر این صورت فشار های روانی بر زندگی حاکم می شود و روابط خانوادگی دچار اختلال می گردد.

- انتقاد ناپذیری
اسلام و تربیت دینی کاملاً روحیه انتقاد پذیری را تأیید می کند امام جواد (ع) می فرمایند : مومن نیاز دارد به توفیقی از طرف خدا و به پندگویی از طرف خودش و به پذیرش از کسی که او را نصیحت کند. خطر انتقاد ناپذیری، این است که محبت میان زن و شوهر را کمرنگ می سازد و حس لجاجت را در آنان تقویت می کند.


- نا سپاسی
طبع انسان طوری است که وقتی در نعمت واقع شود، سپاسگذاری نمی کند و هنگام مصیبت و سختی، صبر و شکیبایی را از دست می دهد. این صفت اخلاقی ناپسند در محیط خانواده نیز بروز می کند و می تواند از سوی هر کدام از زن یا مرد، آشکار شود. به گونه ای که زحمات و محبت های طرف مقابل را درک نکرده و یا برای آن اهمیتی قائل نشود. این برخورد به مرور زمان اختلال شدیدی در روابط همسران ایجاد می کند.

- سوء تفاهم
در سخن گفتن باید روشی را در پیش گرفت که از بروز سوء تفاهم جلوگیری شود. چه بسا اتفاق می افتد که گفته ها با شنیده ها همخوانی ندارد. چیزی که می گوئیم غیر از چیزی است که طرف مقابل از آن می فهمد. برخی افراد به جهت دارا بودن روحیه ای خاص، برای دچار شدن به سوء تفاهم به شدّت آماده اند و ذهن آن ها از هر سخنی، برداشتی نا مطلوب دارد. این افراد از خوش بینی بی بهره اند و حفظ روابط با آن ها بسیار دشوار است. برخی روان شناسان عامل اصلی اختلافات زناشویی را سوء تفاهم می دانند. آن ها معتقدند ریشه اصلی مشکلات زناشویی این است که دو طرف، به درستی به مقاصد حقیقی هم پی نمی برند. بنابراین همسران باید از گمان های بی اساس، تعبیر و تفسیرهای منفی و وسواس های فکری خود داری کنند تا آسیبی به روابط زناشویی شان وارد نشود.

 


- خشم و عدم کنترل آن
تردیدی نیست که خشم و عصبانیت در سلامت جسمی و روحی انسان آثاری بسیار ویرانگر دارد و بیماری های مهمّی را به دنبال می آورد. از بعد اجتماعی نیز مشکلات جدی در روابط با دیگران ایجاد می کند و از محبوبیت و صمیمیت انسان می کاهد. در آموزش های دینی توصیه شده که در حال خشم، تصمیم نگیریم و برای کاهش این حالت، تغییر موقعیت بدهیم. مثلاً اگر ایستاده ایم، بنشینیم و … در روایتی از امام سجاد (ع) آمده است : هیچ جرعه ای با ارزش تر از جرعه خشمی که فرو برده شود، نیست! اگر یکی از زوجین فردی عصبی است، طرف دیگر باید بکوشد با درک موقعیت، از تحریک عصبانیت او خودداری کند و با سکوت و خویشتنداری، او را در کنترل هیجان عصبی خویش یاری کند. بعد از فروکش کردن خشم، می توان در یک فرصت مناسب با همسر خود به گفتگو پرداخت و او را از تکرار این گونه برخوردها بر حذر داشت.

- زندگی دیگران را به رخ همسرکشیدن
برخی همسران پیوسته زندگی دیگران را به رخ همسر می کشند و با این وسیله او را تحقیر می کنند. زن و شوهر موظفند برای حفظ روابط صمیمانه و مهر آمیز، یک بار و برای همیشه دست از مقایسه های ویرانگر بردارند و به این وسیله، موجبات آزردگی یا تحقیر طرف مقابل را فراهم نیاورند. گاه این نوع مقایسه ها به خانواده های زن و شوهر نیز کشیده می شود و هر یک از دو طرف، خانواده و بستگان خود را با بستگان طرف مقابل مقایسه می کند و امکانات و امتیازات آن ها را به رخ همسر می کشد. این نوع جر و بحث ها به کشمکش و درگیری می انجامد. در حقیقت این گونه رفتارها از ضعف های شخصیتی دو طرف حکایت می کند و نشان می دهد که این قبیل افراد هنوز به رشد و بلوغ فکری و روحی لازم نرسیده و راه و رسم زندگی مشترک را نیاموخته اند.



- بیان گلایه ها
در یک ارتباط سالم گلایه ها و دلخوری ها و رضایت ها و خشنودی ها نیز به طور مناسب مطرح می شود. بعضی افراد تا سر صحبت باز می شود، حتماً چند گلایه و انتقاد در آستین دارند که طرف مقابل را با طرح آن ها آزار می دهند. طرح گلایه هر چند در جای خود لازم است، اما نباید در بیان آن ها زیاده روی کرد. در بیان گلایه باید موقع شناس بود و فرصت مناسبی را برای این کار در نظر گرفت. زمانی که مرد خسته و آزرده از راه می رسد، یا زن به کار ظریفی مشغول است، زمان مناسبی برای بیان ناراحتی یا شکایت نیست.

- جر و بحث
یکی از مسائل اساسی در حفظ ارتباط، پرهیز از جر و بحث و جدال های تند بر سر مسائل گوناگون و گاه کم اهمیت است. این گونه بحث ها آثاری مخرّب بر روابط انسانی بر جای می گذارد و موجب دور شدن از هم و دلخوری و رنجش خاطر همسران می شود. به این ترتیب روز به روز از میزان تفاهم آن ها کاسته می شود. اغلب زن یا شوهر نظری را ابراز می کند و با پافشاری، قصد تحمیل آن را بر دیگری دارد، هر چند آن نظر ممکن است دقیق و درست نباشد. طرف مقابل هم برای فرار از این تحمیل با تمام وجود در برابر آن موضع می گیرد. اینجاست که دامنه حمله و دفاع گسترده تر می شود و کار به مشاجره لفظی می کشد. تجربه نشان داده در همه این موارد، معمولاً جدال بر سر حق و باطل نیست. بلکه بر سر خود و به کرسی نشاندن حرف خود است. بنابراین کسانی که با آفت خودخواهی در مبارزه اند، از وارد شدن به این جدال ها می پرهیزند. از سفارشات امام علی (ع) است که از ستیزه و خصومت بپرهیزید که این ها دل های برادران را بیمار می کند و نفاق را می رویاند.

 


موضوعات مرتبط: مقالات علمی 

تاريخ : | | نویسنده : آزاده | آرشیو نظرات

اگر در زندگی زناشویی این ۴۰ گزینه را انجام دهید مطمئن باشید که شما بهترین همسر دنیا خواهید بود.
 

1- شاد باشیم؛ شاد بودن همیشه ارزشمند است، پس سعی کنیم خود را خوشحال و سرحال نشان دهیم تا خستگی را از تن شریک زندگی خود دور کنیم.

۲- صبور باشیم؛ اگر رفتار همسرمان را خوشایند نمی‌دانیم بهتر است با حوصله و تأمل و در شرایط مناسب او را از چگونگی رفتارش آگاه کنیم.

۳- منطقی رفتار کنیم؛ مسایل را منطقی و درست بررسی کنیم و به جای منافع شخصی، مصالح زندگی مشترک را در نظر بگیریم و بی‌طرفانه قضاوت کنیم.

۴- کم توقع باشیم؛ از همسرمان آن‌قدر انتظار داشته باشیم که بتواند به انتظارات پاسخ دهد.

۵- مثبت‌نگر باشیم؛ با بیاد آوردن لحظات شیرین زندگی بدبینی را از خود دور کنیم، به رفتارهای خوب همسرمان بیشتر بیندیشیم و جنبه‌های خوب زندگی را فراموش نکنیم.

۶- خوش‌بین باشیم؛ داشتن نگاه خوش‌بینانه به زندگی و اطرافیان باعث ایجاد آرامش و بذل محبت و عاطفه می‌شود.

۷- یک‌دل باشیم؛ درک متقابل موجب ایجاد تفاهم می‌شود و یکدلی به وجود می‌آورد.

۸- شنونده ی خوبی باشیم؛ هنگامی که همسرمان با ما صحبت می‌کند حتی‌الامکان به چشمان او نگاه کنیم و یا با اشاره و سرتکان دادن نشان دهیم که به حرف‌های او توجه داریم.

۹- مشوق همسر خود باشیم؛ برای رفتارها و صحبت‌های همسرمان ارزش قائل شویم و با یادآوری موقعیت‌های موفق گذشته ، او را تشویق کنیم تا آینده ی بهتری داشته باشد.

۱۰- به پیشرفت یکدیگر اهمیت دهیم؛ آنقدر صمیمی باشیم که پیشرفت و ترقی همسرمان یکی از آرزوهای ما باشد، در حقیقت اولین کسی که از این پیشرفت سود می‌برد ما هستیم.

۱۱- خوش قول باشیم؛ برای حرف‌ها و قول‌های خود ارزش قائل شویم و خود را در مقابل آنها مسوول بدانیم خوش‌قولی نشانه ی احترام به خود و همسر است.

۱۲- به شخصیت همسرمان احترام بگذاریم و حرمت یکدیگر را نزد خانواده و دوستان و … حفظ کنیم.

۱۳- ارتباط کلامی و عاطفی خود را حفظ کنیم؛ سعی کنیم با همسر خود درباره ی مسائل مختلف گفتگو کنیم. صحبت کردن بهترین راه آگاهی از افکار و احساسات همسر می‌باشد.

۱۴- با یکدیگر مهربان باشیم؛ همسرمان را جزئی از وجود خود بدانیم، محسناتش را بازگو کنیم، برایش خوبی بخواهیم و در راه کمک به همسرمان تمام تلاش خود را به کار ببریم. با مهربانی می‌توانیم مالک قلب‌های یکدیگر باشیم و رابطه ی گرم و صمیمی بر قرار کنیم.

۱۵- محبت‌پذیر و قهر گریز باشیم؛ منش توأم با مهربانی و دوری از قهر و کینه صفت همسران فداکاراست. تلاش کنیم که آیینه ی زندگیمان شفاف و بدون غبار کدروت باشد.

۱۶- راستگو باشیم؛ صداقت و راستی از بهترین سرمایه‌های زندگی مشترک است. هرگز نباید به دروغ و نیرنگ متوسل شویم حتی اگر حقیقت به نفع ما نباشد. فراموش نکنیم که دروغ پایه‌های زندگی را سست می‌کند.

۱۷- محیط خانواده را با صفا کنیم؛ فضای عاطفی خانواده باید چنان مطلوب و دوست داشتنی باشد که همسرمان در آن احساس رضایت خاطر کند و از امنیت روانی برخوردار باشد.

۱۸- به ارزش‌های دینی، اخلاقی و خانوادگی پایبند باشیم؛ ارزش‌ها از ارکان و ستون‌های اصلی خانواده محسوب می‌شوند و مقید بودن به ارزش‌ها موجب دوام و استحکام خانواده می‌شود و اصالت آن را حفظ می‌کند.

۱۹- به نیازهای همسر توجه کنیم؛ رفتار دلنشین و توأم با متانت موجب می‌شود خواسته‌های خود را به راحتی بیان کند.

۲۰- بهداشت روانی همسر را تأمین کنیم؛ در سایه ی سلامت جسمی و روانی می‌توانیم به هدف‌های خود برسیم، بنابراین باید به رفتار او توجه نماییم و از افسردگی و خمودیش جلوگیری کنیم.

۲۱- با یکدیگر مشورت کنیم؛ هر یک از همسران باید حق داشته باشند نظر و پیشنهاد خود را بیان کنند. با مشورت کردن، راه رسیدن به زندگی سالم کوتاه تر می‌شود.

۲۲- قدرشناس باشیم؛ از همسرمان به خاطر انجام وظایف، مسوولیت‌ها و همکاری‌هایش قدردانی کنیم برای ابراز سپاسگزاری و تشکر به کلمه‌های خاصی نیازمند نیستیم!

۲۳- احساس مسوولیت داشته باشیم؛ هر یک از همسران باید خود را در مقابل کاری که برعهده گرفته‌اند متعهد بدانند و از انجام دادن آن شانه خالی نکنند.

۲۴- برنامه‌ریزی کنیم؛ در حقیقت برنامه‌ریزی به زندگی خانوادگی نظم و سامان می‌بخشد.

۲۵- الگوی خوبی باشیم؛ طوری رفتار کنیم که الگوی رفتاری مناسبی برای همسر و فرزندان خود باشیم.

۲۶- خود را به جای همسرمان بگذاریم؛ دنیا را از دریچه ی نگاه او ببینیم و از خود بپرسیم : «اگر من جای او بودم چه می‌کردم؟»

۲۷- به خواسته‌ها و افکار یکدیگر احترام بگذاریم؛ فراموش نکنیم که ازدواج پیمان همکاری و تشریک مساعی است.

۲۸- میانه رو و متعادل باشیم؛ حضرت علی (ع) فرموده‌اند «خیرالامور اوسط‌ها»، پس اگر در تمام امور زندگی (خوردن، خوابیدن، مسافرت و حتی محبت کردن و…) اعتدال را رعایت کنیم کمتر دچار مشکل می‌شویم.

۲۹- با جملات زیبا از همسر خود دلجویی کنیم؛ یک جمله ی شورانگیز می‌تواند طوفانی از خشم وغضب و نفرت را خاموش کند و بنای زندگی را از خطرات گوناگون دور سازد.

۳۰- روابط زناشویی را بسیار مهم بدانیم؛ عدم توجه به این روابط موجب ایجاد مشکلات مختلف خانوادگی، روحی و روانی برای هر یک از طرفین می‌شود و زندگی را با خطرهای جدی روبرو می‌کند.

۳۱- به همسر خود بگوییم که من به خاطر عشق به تو همه ی سختی‌های زندگی‌مان را می‌پذیرم چنین جملاتی باعث دلگرمی او می‌شود.

۳۲- همسر خود را راضی کنیم؛ باید طوری رضایت همسرمان را جلب نماییم که مطمئن باشیم هیچ وقت ما را ترک نمی‌کند و یا در هیچ مشکلی ما را تنها نمی‌گذارد.

۳۳- با متانت و صداقت قبول کنیم که در بعضی از کارها همسرمان شایسته‌تر است.

۳۴- برای سخن و پیشنهاد همسرمان احترام قائل شویم و خود را عقل کل ندانیم. باور داشته باشیم که همیشه همه چیز را همگان دانند.

۳۵- سختی‌ها و مشکلات محیط کار را در حد ضرورت با همسرمان در میان بگذاریم؛ هم فکری بار مشکلات را سبک‌تر می‌نماید.

۳۶- فرمان ندهیم؛ نباید خانه را به پادگان تبدیل کنیم، متوجه باشیم که خانه کانون عشق و محبت است نه محل یکه تازی و خشونت.

۳۷- تعصبات غلط و افکار مزاحم را از خود دور کنیم؛ افکار مزاحم مانند خوره، سلامت روانی انسان را از میان می‌برند. بهتر است به جای اعمال تعصبات دست و پاگیر انرژی خود را صرف توجه به همسر و خانواده نماییم.

۳۸- از ازدواج خود اظهار پشیمانی نکنیم؛ زندگی و روابط خود را با دیگران مقایسه نکنیم و از یاد نبریم که زندگی هر کسی مطابق سلیقه و عقل و درایت او اداره می‌شود.

۳۹- روی نقاط ضعف همسر خود انگشت نگذاریم؛ هر فردی ممکن است در موارد مختلف دچار ضعف باشد آشکار کردن و بزرگ جلوه‌دادن این نقاط ضعف موجب ایجاد کدورت می‌شود. هرگز نباید از نقطه ضعف‌ها به عنوان اسلحه‌ای برای سکوت یا شکست دادن همسر استفاده کنیم.

۴۰- مقابله به مثل نکنیم؛ از رفتارهای تلافی جویانه بپرهیزیم و سعی کنیم به جای مقابله به مثل، رفتار مناسب را به او یادآوری نماییم.

 



:: موضوعات مرتبط: مقالات , ,
:: برچسب‌ها: روابط زناشویی , ازدواج , دین اسلام , مذهب , سنت , پیامبر , ایمان , کامل شدن دین , تکامل , یکی شدن ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : سید علی حسینی
تاریخ : سه شنبه 16 تير 1394

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد